دختر : من خوشگلم؟
معلم دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ،
سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد :
(چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن...
اونوقت میشه مامانم رو
بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که
شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو
پاک نکنم و توش بنویسم...
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم...
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...
نمی دانم كه این عشق چگونه بركویر خشك قلبم بارید
كه دل بی خبرم عاشق شد و به عشقش
می بالد ، نمی دانم می داند
كه با دیدنش می رود از تن وجانم خستگی
نمی دانم تا كی عاشق می ماند
نمی دانم می داند بدون او بی قرارم ، هیچم ، پیچم
نمی دانم می داند در انتظار فردای با او بودنم
نمی دانم چگونه سر کنم لحظات بی اوبودن را
نمی دانم می داند كه هیچگاه عشق واقعی نمی میرد
نمی دانم می داند دوست ندارم
در
رویای كسی دیگر باشم
♥ دوست دارم عشق همیشگیم ♥♥رز-سفیدم♥
ای خدا خدا جون دلم گرفته چند وقتی هست یجوری شدم احساساتیم زود عصبی میشم اینا رو بیخیال دلتنگ عشقمم
وقتی برا اولین بار عاشق شدم خوشحال بودم خوشحال از اینکه یه نفر هست که همیشه پیشمه!اما اینجور نبود وقتی برا اولین بار عاشق شدم16سالم بود.برای خواندن ادامه روی(ادامه مطلب)کلیک کنید
تعداد صفحات : 5